معنی انواع و اقسام
حل جدول
انواع
لغت نامه دهخدا
اقسام. [اَ] (ع اِ) ج ِ قِسْم. جزٔها و قسم ها و درجه ها. (ناظم الاطباء):
ای نام تو بخشیده ٔ بخشنده ٔ اقسام
اقسام مکارم را بخشی است از آن نام.
مسعودسعد.
رجوع به قسم شود. || ج ِ قَسَم. سوگندها. (غیاث اللغات) (سیوطی).
اقسام. [اِ] (ع مص) سوگند خوردن. (تاج المصادر بیهقی) (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان القرآن). || بخش کردن. (آنندراج).
ذوخمسة اقسام
ذوخمسه اقسام. [خ َ س َ هَ اَ] (ع اِ مرکب) رجوع به ذوخمسه اغصان شود.
انواع
انواع. [اَن ْ] (ع اِ) ج ِ نوع. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (دهار) (المنجد). گونه ها و جنسها و نوعها و جنس های گوناگون و اقسام. (آنندراج) (ناظم الاطباء): فی الجمله به انواع عقوبت گرفتار بودم. (گلستان).
هم ز انواع اوانی بی عدد
کانچنان در بزم شاهنشه سزد.
مولوی.
از بزرگان هنر در همه انواع منم
گرچه امروز مرا نام ز جمع شعر است.
مسعودسعد.
گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده.
حافظ.
|| (اصطلاح منطقی) ج ِ نوع در برابر جنس و فصل. رجوع به نوع در همین لغت نامه شود.
فرهنگ فارسی آزاد
اِقْسام، سوگند دادن، قَسَم خوردن و قَسَم دادن،
لذات (اقسام)
لَذّات (اقسام)، لذات را به انواع مختلف تقسیم کرده اند از آن جمله است تقسیم به حسی، عقلی، خیالی، شَهَوی، انفعالی و غیره، ساده ترین تقسیم حقیقی و محسوس عبارتست از: جسمانی (مادی) و روحانی (معنوی) که اولی سطحی و ناپایدار و ثانی عمیق و پاینده است،
فرهنگ معین
جمع قسم.، بهره ها، بخش ها، گونه ها، جنس ها. [خوانش: (اَ) [ع.] (اِ.)]
(~.) [ع.] (اِ.) جِ قسم، سوگندها.
(اِ) [ع.] (مص م.) سوگند دادن، قسم دادن.
فرهنگ عمید
قِسم
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد
336